به گزارش پایگاه خبری کناریها به قلم سید عباس بردبار:لَقلَقه یا دَغدَغه؟/مسئولینفریدونکنار جزو کدام دسته اند؟ ۱-لَقلَقه در لغت به معنی "بیهوده گویی" و دَغدَغه به معنی "پریشانی خاطر داشتن است". بسیاری از مدیران حرف هایی که بیان میکنند فراتر از یک شعار نیست و یا به عبارت دیگر فقط لقلقه زبان آنهاست. لقلقه زبان هم صرفا حرف بیهودهایست که از زبان جاری می شود و هیچ پشتوانه فکری و منطقی ندارد. اما در نقطه مقابل مدیرانی توانمند و دغدغهمندی را شاهد هستیم که شعارها را به عمل تبدیل میکنند و یا به عبارت دیگر مدیرانِ دغدغهای هستند. ۲-دغدغه ای که از ذهن متبادر می شود و یک نوع پریشانی ذهنی برای یک موضوع خاص است و این واژه به قدری برای ما مهم است که خواستیم به بررسی این دو واژه مهم و نشانههای آن در جامعه و آنگونه که در جامعه مشاهده می شود بپردازیم تا در شناخت این مدیران کمک بیشتری به مخاطب کرده باشیم تا او نتیجه بگیرد که چه تعداد از مدیران ما دغدغه حل مشکلات مردم را دارند و چه تعداد از مدیران واژه "مردم و خدمت" فقط لقلقه زبان آنهاست. ۳-مدیران لقلقله ای عموما با حروف و کلمات خوب بازی میکنند، عبارت های مهم حرف های آنها همیشه مشابه است و بر محور دو کلمه خدمت و مردم می چرخد. اکثر آنها مدیرانی با شعارهای زیبا هستند که وعده های غیر قابل تصور را سرلوحه پیشبرد اهداف خود قرار میدهند.و همیشه علاج واقعه را بعد از وقوع پیگیری میکنند و به عقیده این مدیران عقل مردم در چشم آنهاست. حرف های عوام پسندانه زیبایی را بر زبان می آورند و برخی از مردم هم آنها را باور کرده و به نوعی بازیچه دست این مدیران هستند. ۴-برخلاف مدیرانی که شعارها را لقلقه زبان خود قرار می دهند، مدیرانی هستند دغدغه مند که سخنان خود را با عبارت های زیبا آذین نمیکنند و شعارهای خارج از وظایف قانونی خود نمی دهد، فاصله بین شعار تا عمل را بسیار کم کرده و به هوش و شعور مردم احترام می گذارد، صحبت هایش پشتوانه فکری دارد و ادبیاتش شاید عوام پسندانه نیست اما راهگشاست. ۵-مدیر لقلقهای پشت میز نشین، منتظر پایان ساعت اداری، دچار روزمرگی شده، بدون ایده و خلاقیت و البته تا حدودی خوش برخورد با مردم است اما کمی نسبت به زیر دستان خود زورگوست. برای رفع دردهای مردم فقط ظاهریآراسته در بیان دارد. کت و شلوار مارک میپوشد، شیک و خوشبو است اما با مشورت میانه خوبی ندارد. ۶-اما در سوی دیگر مدیر دغدغهمند رفع مشکلات مردم در وقت معین را سرلوحه خود قرار می دهد و جهادی وارد میدان می شود، مشکلات مردم را لمس می کند و در جهت رفع مشکلات قدم برمیدارد و منتظر پایان یافتن ساعت اداری نیست و به عبارتی آن مشکل را برای خود می داند.با زیر دستان خود خوش برخورد و عدالت محوری در اداره او برقرار است تا جایی که تمامی زیردستان وی با اخلاص و شور و اشتیاق در جهت رفع مشکلات مردم خدمتی صادقانه دارند. ۷-آمارهای دروغین، گزاراشات نادرست، منفعت طلبی، ریاکاری، چاپلوسی و اهل تزویر بودن از دیگر خصوصیاتی است که مدیران لقلقه ای آنها را سرلوحه کار خود قرار می دهند اما برخلاف آنها مدیران دغدغه مند هستند که نفع عمومی را سرلوحه کار خویش قرار داده است و رضایت خدا را بر رضایت و دنیاطلبی مقدم می کند. ۸-نا گفته نماند مدیران لقلقه ای گاه موفق تر از مدیران دغدغه ای هستند چون در سیستمی قرار می گیرند که مدیران بالا دستی او نیز همان صفت ها را دارند. اینگونه مدیران اگر در تیمی بازی کنند که از داور و درواز بان حریف همه مثل او باشند بنابراین در یک بازی کاملا یکطرفه گل هم میزند، قهرمان می شود و مردم او را تشویق میکنند، چرا که به دنبال نتیجه است، اما مدیرانی که دغدغه رفع مشکلات مردم را دارند در این سیستم تمامی کارهایشان نادیده گرفته می شود و تلاش او بی نتیجه خواهد ماند. ۹-آنچه که بیان شد تنها بخش هایی از تفاوت دو نمونه مدیری بود که با مشاهدات هر روزه در جامعه به رشته تحریر درآمده است تا ان شاالله با تلاش خود بتوانیم در شناسایی اینگونه مدیران در سطح جامعه زمینه رشد آنها را فراهم کرده و بتوان گامی موثر در جهت رفع مشکلات برداریم. یادداشت:سید عباس بردبار